این نطریه، اختلالات عاطفی را نتیجه حوادث و اتفاقات پر تنش میداند. و معتقد است که اینگونه حوادث، فی نفسه علت اصلی تنشهای عاطفی هستند.

مثلا یک شخص غیر متخصص یقین دارد که گریه بچه بخاطر این است که کسی یا چیزی در آن محیط آن را ازار می دهد و به همین دلیل معتقد است همسایه اش به دلیل از دست دادن کار خود، افسرده شده است و یا چون همسرش او را عصبی می کند دیر وقت به خانه باز می گردد.

یک شخص عادی، این نظریه را معقول و منطقی می یابد ... تقریبا بدون چون و چرا آن را می پذیرد. گفته های از قبیل : " همسرم مرا دیوانه کرده است". " فیلم خنده داری بود و مرا سرگرم کرد". و ... گواهی است گواهی است بر این ادعا که رویدادهای مختلف زندگی، ارتباط مستقیمی و تنگاتنگی با احساسات هاطفی ما دارند.

به طور کلی این نظریه نمی تواند توضیح دهد که که چرا بعضی از رویدادها و وقایعی که در زمانی موجب غمو اندوه شخص می شوند در زمان دیگر چنین نیستند و یا چرا شخصی طی این فرایند ناخوشایند آرامش خود را حفظ می کند و شخص دیگری در همان شرایط، دچار اضطراب و نگرانی می  شود.

به همین دلیل این نظریه با انکه خوشایند و مطلوب به نظر میرسد، ولی در تبین کامل چگونگی درگرگونی های عاطفی-هیجانی از کارایی لازم و کافی برخوردار نیست.

بنابر این نظریه، برای کاهش درماندگی و پریشانی عاطفی- هیجانی باید مشکلی را که باعث تنش می شود را از بین برد.

مثلا کودکی که نزدیک بوده در دریا غرق شود، ممکن است پس از آن حادثه نسبت به دریا، دریاچه و ... دچار یک ترس غیر منطقی شود. شاید بتوان  با دور نگه داشتن این کودک از دریا و .. آرامش او را حفظ کرد اما همواره این احتمال وجود دارد که دچار ترس دیگری شود، یا اینکه هرگاه کنار دریا، دریاچه و ... قرار گیرد، ترس او بازگردد.

معتقدان نظریه محیطی، برای کاهش پریشانی و درماندگی عاطفی-هیجانی بر حذف مشکل اصلی تاکید دارند.

 

به طور خلاصه، بر اساس این نظریه، همه اختلالات عاطفی-هیجانی ما ناشی از مشکلات هستند و به همین دلیل، سلامت روانی ممکن نیست، مگر آنکه این مشکلات برطرف گردند.

 

منبع: موفقیت در تربیت فرزندان(پل هاگ)

نتشار دهنده: موسی میر